سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلتنگیهام


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/29ساعت 4:14 عصر توسط یاهو نظرات ( ) |

چند وقت بود که بهم ریخته بودم و حال خودم را هم نمیدونستم. خلاصه بدجوری قاطی کرده بودم. تو صبورانه مرا پذیرفتی.

وقتی دلم طوفانی میشه، بعدش به وسعت دریا تنگ میشه، وقتی آسمون دلم ابری میشه، بعدش به وسعت دشت خیس میشه، تو هستی که میتونی آرومم کنی، تو که همیشه بعد خدا تکیه گاه من بودی.

شاید تو این مدت خودت اوضاع بهتری از من نداشتی، ولی تحملم کردی. بعضی موقعها به مظلومیتت بغضم میگیره، ولی خدارا شکر میکنم که روحت به وسعت دریا بزرگه و دلت مثل کوه محکمه.

خدارا شکر که تورا به من داد، امیدوارم که تو راهی که در پیش گرفتی موفق بشی و خدا پشت و پنهات.

عزیز دلم! شاید همسر خوبی نباشم موقعی که باید صبوری کنم عجز و نالم بیشتر هم بشه، ولی دوست دارم. اینقدر که میخوام فقط مال خودم باشی. این دوست داشتن و حسادت من هم شده مایه دردسر.

من همیشه تو بیان احساساتم مشکل داشتم. الان هم نمیتونم اون حسی که تمام وجودم را پر کرده را بیان کنم. فقط میتونم بگم خیلی دوست دارممممممممممم.

به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/28ساعت 2:37 عصر توسط یاهو نظرات ( ) |

همه ی ما راحت حرف می زنیم، ولی نوشتن برای بیشتر ما سخته. اما تو بنویس تا یادت بمونه که نوشته ها، رد پای عبور اند. فردا که برگردی و نوشته هات را بخونی به یاد می آوری که از کجا رد شده و چگونه قد کشیده ای.

  


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/28ساعت 1:28 عصر توسط یاهو نظرات ( ) |

  سلام!

چند روزه که باهات مکتوب صحبت نکردم، هرچند توی دلم حرفهام را برات بازگو کردم. ولی خب حافظه من را خودت میشناسی! شاید الان یادم باشه که توی این هفته چی بهت گفتم ولی بعد فراموش میکنم، ولی دلم نمیخواد حرفهایی را که به تو میزنم فراموش بشه.

اینه که اومدم مکتوبش کنم، که به فرمایش امام صادق علیه السلام: دل به نوشته و مکتوب اعتماد میکند و آرام میگیرد. و تو را چه نیاز به حرفهای من...

خلاصه ازت ممنونم که آرامش را حتی برای ثانیه ای تجربه میکنم، همیشه یاد گرفتم تو موقع غم و غصه ازت یاد کنم و کلی حرف داشته باشم برای گفتن. ولی حالا میخوام بگم نباید بی معرفت بود و ندید ...

و باز به کمکت احتیاج دارم تا ادامه پیدا کنه، خودت میدونی که زود منحرف میشم و پرت، مبادا دستم را رها کنی، که تو رها نمیکنی من میکشم، ولی ازت میخوام دستم را به دستات بچسبونی تا هرگز جدا نشه.

ازت ممنونممممممممممممممممممممممممممم

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/28ساعت 12:57 عصر توسط یاهو نظرات ( ) |


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/22ساعت 1:28 عصر توسط یاهو نظرات ( ) |

   1   2      >

Design By : Pichak